24ام آبان, 1396
طلبه ونماز شب
راضی نیستم طلبه ای اینجا بماند ونماز شب نخواند نویسنده کتاب: در سال 1379 در مجلس بزرگداشت حضرت آیت الله کوهستانی (رحمت الله) در بهشهر شرکت کردم بعد از اتمام مجلس به یکی از مدرسه های ایشان رفتم، مشاهده نمودم بر سردر یکی از کلاس ها نوشته بود: من راضی نیستم که طلبه ای اینجا بماند و نماز شب نخواند.
……………………………………………………………………………………………………………………..
برگرفته از کتاب نماز در کلام اولیای ربانی- مهدی لک علی آبادی- انتشارات آخرین وصی- صفحه76
24ام آبان, 1396
مرحوم علامه امینی مدت سه شب در حرم امام رضا(علیه السلام) بود و هر شب هزار رکعت نماز می خواند به او گفته شد:
شما خسته نمیشویید؟
فرمود:
مگر ماهی از شنا خسته میشود که من از نماز خسته شوم؟!
برگرفته از کتاب نماز در کلام اولیای ربانی- مهدی لک علی آبادی- انتشارات آخرین وصی- صفحه81
24ام آبان, 1396
توجه به آخرت
توجه به آخرت
روزی در منزل امام سجاد (علیه السلام) آتش سوزی شد آن حضرت در حال سجده بود مردم که از آتش وحشت زده شده بودند امام را صدا زده و گفتند:
یا ابن رسول الله، یا ابن رسول الله! آتش، آتش اما امام سر از سجده بر نداشت تا این که با کمک دیگران آتش خاموش شد.
پس از آن که امام نماز را به پایان رسانید از ایشان سوال شد که چه چیزی شما را از این آتش بی توجه کرده بود؟
حضرت فرمود: آتش آخرت.
برگرفته از کتاب نماز در کلام اولیای ربانی- مهدی لک علی آبادی- انتشارات آخرین وصی- صفحه104
11ام آبان, 1396
نادر ابراهیمی-یک عاشقانه آرام
ابتدا مثل مرگ بی صدا بودند. مردم را می گویم. امروز را می گویم. بعد صدایشان که برآمد، خیال کن که دماوند خاموش به شوق آتش افشانی گرفتار شد. درست آن زمان که هیچ ماموری انتظار ندارد که عابری نفسی، به جسارتی بکشد، یکپارچگی، غوغایی کرکننده و هزارسویه، ماموران ستم را دیوانه می کند. نگاه کن! ما ملت خاموش ِ خاموش ِ تو سری خور، هرگز این قدر پرخروش و یاغی نبوده ایم و ما ملت یاغی پرخروش، هرگز این قدر خاموش و سر به زیر نبوده ایم. ما ملت عاشق چقدر خوب می دانیم که چگونه می توان به ضرورت صدا را مثل نفرت به سکوت تبدیل کرد. همانگونه که می دانیم چگونه می توان نان تازه را خشک کرد و نگه داشت برای روز مبادا. و گوشت را قرمه کرد و نگه داشت. و ماهی را نمک سود و دود زده کرد و نگه داشت. و امید را مثل یک قرآن خطی بسیار کهنه در پوششی از مخمل سبز در ته صندوقی قدیمی نگه داشت. ما ملت چقدر خوب می دانیم که کی باید به یک صدای برخاسته ی به ظاهر آرام، با میلیون ها صدای رسای خوف انگیز، پاسخ بدهیم. یک ملت عاشق، مثل ملت ما ملتی است که به هنگام نعره کشیدن، به هنگام جنگیدن، چگونه نعره کشیدن و چگونه جنگیدن را خوب می داند. یک ملت عاشق، مثل یک قطعه سنگ عظیم، حجیم، غول آسا در دیواره ی کوهی رفیع، خاموش است و آرام و موقر. مگر در آن لحظه هراس انگیز که بخواهد به قصد له کردن، از دیواره جدا شود.
“یک عاشقانه آرام”
نادر ابراهیمی
http://www.anarchism-ds.blogfa.com